چند روزه که درگیر مرور خاطرات خوش هستم . با خودم فکر میکنم که چه ایرادی داره گاهی این کار را بکنم ؟ حواسم هست که درگیر خیالبافی نشم ولی واقعا بعدش حس خوبی پیدا میکنم .
این روزهای کرونایی که اسیر ندانم کاری ها و بی تفاوتی ها هستیم و از در و دیوار داره ویروس میباره مجبوریم به فضای مجازی ذهن مون پناه ببریم تا یادمون نره که روزی روزگاری روی زمین می شد راحت و بی دغدغه سفر رفت ، موزه رفت ، کافه رفت ، مهمونی و دید و بازدید و پیک نیک های اخر هفته رفت .
کتابخونه و کتابفروشی رفت ؛ بی ماسک و بی دستکش و نترسید و نلرزید از اینکه مبادا ...
دلم میخواد برم قنادی سر وصال شیرازی و یه ناپلئونی بخورم با قهوه .
دلم میخواد برم کافه نادری ...
دلم میخواد برم سفر ؛سیستان و بلوچستان ، یزد ، گیلان و شوشتر ...
دلم میخواد در سفرهام از لبخندهای مسافران و توریست های خارجی و کودکان عکس بگیرم .
دلم میخواد برم کلوچه نوشین توی لاهیجان و کوکی داغ بخورم .
دلم میخواد یک بار دیگه برم زیر زمین قلعه ی سلاسل شوشتر .
دلم میخواد یک بار دیگه راحت سوار اتوبوس بشم و برم شیراز .
اما حالا باید بشینم روی مبل و چشمام رو ببندم و خاطرات را مرور کنم و به یاد باقلواهای خوشمزه قزوین یه چای سبز هم بخورم .
باز خوبه عکس ها رو دارم .
باز خوبه شکمو بودم و طعم ها رو یادم مونده .
یادمه چند سال پیش ژاپن طرحی ارائه کرد که افراد با گذاشتن عینک های مخصوص و دیدن فیلم احساس میکردن در محل حضور دارن .
مثل شهرفرنگ بچگی هامون یا دوربین هایی که اون زمون ها از مکه سوغاتی می اوردن .
تا میتونید خاطره بسازید . روزی به کارتون میاد ...
+سفر در اروپا داره شروع میشه .
+هند برگریزان انسان های بیگناهه .
زمین : بیگناه ؟!کدوم بیگناه ؟! داری از چی حرف می زنی .
شما ادما دارین چوب ندانم کاری خودتون رو میخورین .