ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

آدرس های تبلیغاتی در کامنت ها نمایش داده نخواهد شد .
با احترام


آن روزها رفتند
آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید می پوسند
از تابش خورشید پوسیدند

آن روزها / فروغ فرخزاد

دنبال کنندگان ۱۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

پست 0191

دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۹، ۰۶:۱۸ ب.ظ

 

اوضاع یک جوری شده که واقعا باید در لحظه زندگی کرد .

 

یک جوری انگار همین حالا بهت چشم و گوش و چشایی و بویایی و لامسه دادن .

نمیگم انگار همین حالا بدنیا اومدی چون نوزاد درکی از جهان نداره .

 

 

مثل اون کلیپ که یک کودک به کمک سمعک برای اولین بار صدای مادرش را می شنید .

 

 

اکنون

اولین نگاه

آبی آسمان چشم هایت

سرخی لبانت

اولین آوا

مرا با نام ام بخوان

اولین طعم

و باز شیرینی لبانت

آه از لبانت

...

اولین لمس

گرمی دستانت

اولین بو

عطر تن تو

اکنون

من پرم از تو

 

۹۹/۱۰/۲۹
ذهن خالی

یادداشت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی