ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

آدرس های تبلیغاتی در کامنت ها نمایش داده نخواهد شد .
با احترام


آن روزها رفتند
آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید می پوسند
از تابش خورشید پوسیدند

آن روزها / فروغ فرخزاد

دنبال کنندگان ۱۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فصل زندگی» ثبت شده است

دیالوگی از فیلم مسیر سبز :

 

جان کافی : خیلی خسته ام رییس، خسته از تنها سفر کردن، تنها مثل یه چلچله زیر بارون. خسته از اینکه هیچ وقت رفیقی نداشتم پهلوم باشه و ازم بپرسه از کجا اومدم، به کجا میرم یا چرا! انقدر خسته ام از اینکه آدما همدیگه رو اذیت میکنن، خسته از تمام درد هایی که تو دنیا حس میکنم و می شنوم، هر روز دردهام بیشتر میشه درد تو سرم مثل

خرده های شیشه ست، تمام مدت.

می تونین بفهمین؟!

 

+می تونین بفهمین ؟!

این دیالوگ حرف خیلی از ما انسان هاست .

انسان هایی به غایت تنها

انسان هایی خسته از اینهمه ظلم و شهوت پول و قدرت 

انسان هایی که مرگ را به این زندگی فجیع ترجیح می دهند .

 

خوب میفهمم ات جان کافی !

خوب ...

دانلود : movie6727@

۱ نظر ۱۲ خرداد ۹۹ ، ۰۹:۰۲
ذهن خالی

 

زمان 3 تصویر مجازی به ما می دهد .

تصویری که ما نیستیم و برای ما نیز غریبه است .

تصویری که تصور میکنیم میشناسیمش .

و تصویری که زاییده ی ذهن ماست .

 

این 3 تصویر یک عمر ما را به بازی میگیرند و هرگز قدرت به بازی گرفتنش را نداریم اما عجیب آرزومند آنیم .

 

و زندگی چیزی نیست جز تلاشی نه بیهوده بلکه از سر حس بیهودگی برای رسیدن به آرزویمان .

و  از زهدان این تلاش پیوسته کودکی زاده میشود که ناقص الخلقه است و توان تغذیه ی خویش ندارد  . کودکی  که مادام العمر به تیمارش محکومیم . کودکی که جان زندگی مان به زندگی اش بسته است .

اما مرگش پایان نیست .

کودکی ناقص الخلقه ی دیگری در راه است !

 

+زندگی به خودی خود معنایی ندارد . معنا چیزیست عاریتی که ما به جهت نیازمندی خودمان به زندگی میچسبانیم .

زندگی به تنهایی کامل است . کمالی که ما آن را به بیهودگی تعبیر میکنیم و تاب آن را هم نداریم .

 

و این روزهای کرونایی ...

 

طرحی زیبا و شرح حال ما و مهمان ناخوانده مان

۰ نظر ۱۷ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۱۱
ذهن خالی

زندگی هیچ معنایی نداره اما برای ادامه مجبوریم به این داستان بی سر و ته یک معنا یا حتی معناهایی کاملا تصنعی بچسبونیم وگرنه وسط راه کم میاریم .

۱ نظر ۱۴ مهر ۹۸ ، ۱۶:۳۳
ذهن خالی

نیچه می‌خواهد نشان دهد که در بیخ و بنِ حیات، تضادی بنیادی هست ...

از یک طرف آدمی خواهانِ نظم و آرامش و عقل و کرامت است. دلمان می‌خواهد همه‌چیز را زیرِ نظر بگیریم، به امورِ مالیِ خود سروسامان دهیم، آشپزخانه را تمیز و مرتب نگاه داریم، سرِ وقت به قرارمان برسیم، لیستِ کارهایی را که باید انجام دهیم یک‌به‌یک تیک بزنیم، غذاهایِ سالم و مغذی بخوریم (و حتی‌الامکان زندگی‌مان "رویایی" باشد).

از طرفِ دیگر شوق داریم که قید و بندها را پاره کنیم، دست‌افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم و بی‌خیال در پیِ هوس‌هایِ خود برویم.

اگر جانبِ هردو طرفِ این تضاد را عزیز داریم و فرو نگذاریم، می‌توانیم با کرامت زندگی کنیم.

جان آرمسترانگ / درسهای نیچه

+تانترا : زندگی را به تمامی در آغوش بگیر
++سایه ها را به رسمیت بشناسیم 

@sahaja_yoga

۰ نظر ۰۲ مهر ۹۸ ، ۰۸:۵۲
ذهن خالی

۰ نظر ۰۱ مهر ۹۸ ، ۱۴:۳۵
ذهن خالی