بعضی روزها خیلی سخت و کند میگذره .
و هر ساعتی که طی میشه مثل اینه که یک شهر فتح کردی .
و فتح الفتوحات وقتی ه که خوابت ببره و صبح بشه .
+این نیز بگذرد ...
بعضی روزها خیلی سخت و کند میگذره .
و هر ساعتی که طی میشه مثل اینه که یک شهر فتح کردی .
و فتح الفتوحات وقتی ه که خوابت ببره و صبح بشه .
+این نیز بگذرد ...
تا حالا کجا بودی ؟!
+مدتیه منتظرم تا یکی بیاد و بهش این رو بگم .
واقعا کی میتونه لب ها که هیچ همه ی ما را وادار به گفتن چنین جمله ای بکنه ؟!
آنک یافت می نشود آنم آرزوست / مولانا
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد / حافظ
حداقل فهمیدم دنبال چی بگردم .
کلا ما را فرستادن دنبال نخود سیاه !
مغلطه ی احترام به عقاید
طبق ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر هر کس حق دارد عقیده، دین، مسلک و آئین خود را انتخاب کند، آن را ابراز کرده و به هر شکلی که علاقه دارد به عبادت بپردازد، اما به شرطی که این عقیده باعث سلب آزادی بیان و عقیده دیگران نشود و تفکر، جان، مال و آزادی دیگران را تهدید نکند.
حالا فکرش را بکنید چگونه میشود به هر عقیده و باوری که منجر به قتل عام و تعدی به جان و مال دیگران میشود احترام گذاشت ؟!
+البته یک جاهایی که دیگه نمیشه با طرف بحث کرد مجبور میشیم بگیم عقیده هر کس محترمه .
شاید بهتره بگیم : هر کس یک جور فکر میکنه و من موافق شما نیستم !
ختم کلام .
قبلا هم از کارما نوشتم .
کارما : انجام دادن عملی وقتی میگوییم : من انجام دادم .
چرخه ی کارما : وقتی با ایمان و باور قلبی معتقدید که کاری را شما انجام داده اید آن وقت به چرخه ی کارما وارد میشوید .
خروج از چرخه ی کارما : باور به اینکه این من نیستم که این کار را انجام داد و پرسیدن اینکه چه کسی این کار را کرد ؟
چرخه ی کارماهای بد : نیت دروتی انجام آنچه به دیگران صدمه می زند .
چرخه ی کارماهای خوب : نیت قلبی انجام کارهایی که باعث شادی دیگران میشود .
دقت کنیم : نیت و نه عمل .چرا که اعمال میتوانند نتایج متفاوتی داشته باشند . خوب یا بد ...
لحظاتی در زندگی هست که فوق العاده شخصی هستند و باید تنهایی با اونها دست و پنجه نرم کرد . هر چقدر طولانی هر چند سخت ...
اسمش را بذاریم پوست انداختن ؛ ققنوس شدن ؛ دگردیسی و یا زایش از زهدان خود ...
بلوغ های مکرر تا مرز یکپارچگی ...
+کسی میدونه که اینجا میشه موسیقی پخش کرد یا نه ؟
در باب سودمندی افسردگی
یک چیز پایین تر از افسردگی وجود دارد که باید بر آن غلبه کرد و آن ذهنی خام و گنگ و آشوب زده است. ذهنی که حتی افسرده نیست بلکه مغشوش است. در روانشناسی ژرف Depth Psychology، افسردگی (سرب) خود نخستین دستاورد کیمیاگر است. دستیابی به ماده سیاه و سنگین بیانگر پایان آشوب است و آغاز فرایند کیمیاگریست ولی خطری نیز وجود دارد که کیمیاگران باستانی بدان اشاره کرده اند.
من هیچ کجا اشاره ای نکردم که جنسیت ام چیه اما بخاطر مطالب نتیجه گیری شده که زن هستم .
در بلاگی که مسائل علمی یا فنی ارسال میشه هم فرض بر این هست که ادمین یک مرده .
یاد اون معما افتادم :
یک پسری با پدرش داشته از سفر بر می گشته که یک کامیون به اونها میزنه و پدرش در جا میمیره . فوری پسر را میبرن اورژانس بیمارستان و دکتری که میاد بالای سرش میگه این که پسر منه !
سوال : چطور ممکنه ؟!
جواب اغلب نسل های گذشته اینه که لابد یکی از اونها ناپدری یا پدرخوانده بوده .
اما بچه های حالا فوری میگن خب اون دکتره مامانش بوده !
کمی از بچه هامون یاد بگیریم ! 😉
جایی که همه کور هستند عقل حکم میکند که برای امنیت خود تظاهر به کوری کنی !
به اتفاق
جاده ای را رهگذر خواهم بود
که تو از آن میگذری
نه از سر عادت
تقدیر را گریزی نیست
آنگاه که آرزوی من و توست
ذهن انتقادگر هرگز روی آرامش را نمیبیند .
و ذهنی که زندگی را به تمامی و آنگونه که هست میپذیرد سراسر آرامش است .