ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

آدرس های تبلیغاتی در کامنت ها نمایش داده نخواهد شد .
با احترام


آن روزها رفتند
آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید می پوسند
از تابش خورشید پوسیدند

آن روزها / فروغ فرخزاد

دنبال کنندگان ۱۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

پست 060

چهارشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۲۱ ق.ظ

خود را به جریان بیداری از خواب زمستانی دیگری سپرده ام .

از این شاخه ی شدن به شاخه ای دیگر .

و در این پرش 

و در این فاصله ی کوتاه

رنج نافهمی پاره پاره ام میکند هر بار 

گویی که گرگی نه تیز دندان به جان ام افتاده است .

زنی را میمانم که از زهدان خویش ، خویشتن را می زاید ناباورانه !

اما این قصه ی تکراری هرگز کهنه نمیشود . دل ام را نمیزند و خسته ام نمیکند .

به وقت آمدن اش دیوانه وار خود را به در و دیوار قفس تن میزنم از سر شوق .

آیا دگرباره ققنوسی از میان آتش بر خواهد خواست ؟!

۹۸/۰۶/۰۶

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی