ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

آدرس های تبلیغاتی در کامنت ها نمایش داده نخواهد شد .
با احترام


آن روزها رفتند
آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید می پوسند
از تابش خورشید پوسیدند

آن روزها / فروغ فرخزاد

دنبال کنندگان ۱۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

 

 

یک روز زندگی رو به یک کتابخونه کتاب نمیدم .

 

کسی نمیتونه از کتاب چیز ارزشمندی یاد بگیره مگر اینکه اون رو زندگی کنه !

 

+چونه هم نزنید که کوتاه نمیام :)

۰ نظر ۰۹ خرداد ۰۰ ، ۱۴:۵۶
ذهن خالی

گاهی اشتباهی عاشق کسی میشوی 
گاهی هم اشتباهی بیتفاوت .


بدترین حالت این است که بخاطر اولی ، دومی را از دست بدهی !
و یک عمر در تنهایی تلخ و نه حتی آن خلوت شیرین ؛ با خودت در جنگ باشی .
جنگی که هیچ پیروزی ندارد ...


و مدام بپرسی
آن اولی لیاقت عشق مرا نداشت 
یا من لیاقت عشق دومی را ؟!

۰ نظر ۰۶ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۲۸
ذهن خالی

 

وقتی روی جزئیات خیلی ریز میشی و همه چی رو زیر ذره بین میبری از کل سیستم غافل میشی .
کمی فاصله بگیر .
از دور نگاه کن .
حالا چی میبینی ؟!


کسی میتونه تحلیل درستی از اوضاع داشته باشه که همه چی رو کنار هم و در تعامل ببینه .
بررسی تک تک پدیده ها در تقابل با هم و با کل سیستم .

۰ نظر ۰۶ خرداد ۰۰ ، ۱۷:۳۹
ذهن خالی

بختیار رحمانی، بازیکن سابق تیم فوتبال استقلال تهران و فولاد خوزستان، که سابقه بازی در تمام رده‌های سنی تیم ملی فوتبال ایران را دارد، در یک پست اینستاگرامی نوشت:

«هیچ وقت زنی که رای میدهد را درک نمی‌کنم.

کسی که حق دوچرخه‌سواری ندارد، کسی که حق انتخاب نوع پوشش خود را ندارد، کسی که در صورت طلاق گرفتن تنها تا ۷ سال می‌تواند از فرزندش نگهداری کند, زنی که حق ورود به استادیوم فوتبال را ندارد، زنی که توسط گشت ارشاد توقیف و جریمه می‌شود، زنی که جنس دوم نامیده می‌شود که هر روزه در خیابان‌ها مورد خشونت و آزار قرار می‌گیرد.
کسی‌که به اختیار خود نمی‌تواند به خارج از کشور سفر کند، کسی‌که دیه‌اش نصف مرد است، کسی‌که ضمانتش رو قبول ندارند.
دقیقا رای می‌دهد که چه چیزی را انتخاب کند و چه چیزی را تغییر دهد؟»

لینک پست 

۰ نظر ۰۶ خرداد ۰۰ ، ۱۶:۳۷
ذهن خالی

 

 

مرا به یاد ماهی تنگ می اندازند

مردم سرزمینم

مرا به یاد کودکی می اندازند 

که با یک ابنبات چوبی 

آینده اش را می رباید

آن مرد بیمار 

مردم سرزمینم

با آلزایمر متولد میشوند

با فریب زندگی میکنند

و با حسرت میمیرند .

 

 

ذهن خالی

۰ نظر ۰۵ خرداد ۰۰ ، ۱۳:۵۰
ذهن خالی

 

تنها واقعیت زیستن یک چیز است ؛ رنج پایدار و فزاینده !

 

گاهی آنقدر خودمان را کوچک و پرتابل میکنیم که در جیب هم جا میگیریم .

در حافظه ی یک گوشی همراه .

با نامی شاید مجازی !

 

خیلی جمع و جور شده ایم . مثل پیرزنی تکیده کنار تنور سرد خانه .

مثل کودکی در زهدان مادری که رفت .

مثل کورسوی خاطره در ذهن آلزایمر .

مثل غباری روی طاقچه ای که دیگر نیست ...

 

 

 

۰ نظر ۰۴ خرداد ۰۰ ، ۱۵:۵۶
ذهن خالی

 

خاله زنکی اپیدمی شده . دنیا روز به روز داره رشد میکنه و ما هم تنزل !

همه چی مون داره به فنا میره ...

۱ نظر ۰۴ خرداد ۰۰ ، ۰۰:۲۱
ذهن خالی

 

موسیقی فیلم اسب تورین ؛ آهنگساز میهالی ویگ

تقدیم به شما دوستان ذهن خالی ..

 

 

سکوت
ویران میکند
سکوت
از نو می سازد
تکرارهای مکرر را
و زندگی
در جریان است
بی آنکه بپرسد 
چرا ؟!
چموشی میکند
می ایستد
مکث میکند
میگرید
میخندد
می رنجد
در باران می دود
در طوفان می رهد
ولی همچنان می رود
بی آنکه 
بایستد
بپرسد
بخندد
بگرید
برود

زندگی زندگیست
پر از موسیقی ...

ذهن خالی

۲ نظر ۳۱ ارديبهشت ۰۰ ، ۰۹:۰۸
ذهن خالی

 

 

 

میخوام چی کار ؟

واقعا ارزشش رو داره ؟

خب که چی ؟

 

وقتی از جنس بعضی کارها و رفتارها نیستی .

وقتی آدم کاری نیستی .

وقتی راه رو اشتباه میری .

وقتی فکر میکنی یک کاری کردن بهتر از هیچ کاری نکردنه !

وقتی واسه چیزی میجنگی که برات معنا نداره .

 

یک لحظه بایست .

یک نفس عمیق بکش .

برگرد پشت سرت رو نگاه کن .

مکث کن

مکث کن

مکث کن

سکوت 

و بگو 

 ? SO WHAT 

 

+آخیش راحت شدم .

20 اردیبهشت 1400

ظرف و ظروف فراعنه و مردگان هنوز به همین دنیا تعلق داره .

دل خوش سیری چند ؟!

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۳:۰۰
ذهن خالی

خرمگس:
فرهاد قنبری
دغدغه های سقراط

در رساله «آپولوژی» افلاطون، که به صورت مبسوطی به محاکمه سقراط پرداخته می شود با دو نگاه و جبهه مخالف روبرو می شویم. در یک سوی این محاکمه شاکیان سقراط و نمایندگان دموکراسی آتن حضور دارند که معتقدند سقراط با «توهین به مقدسات»، «تشویش اذهان عمومی» و «گمراه کردن جوانان» باعث فریب و انحراف آتن شده است و در سوی دیگر با دفاعیات سقراط که بیان همان دغدغه های همیشگی اوست مواجه می شویم. سقراط در مقام پرسشگر [که همیشه بوده است] در دادگاه حاضر شده و در دفاعیه خود هم مدام آتنیان را به اندیشیدن در کردار، رفتار و گفتار خود دعوت می کند. فضیلت، صداقت و خودشناسی از مهمترین اصول سقراط است، اصولی که به قیمت جان به پای آنها می ایستد.
سقراط در اهمیت گریز از بدی می گوید:
«آری آتنیان گریز از مرگ دشوار نیست، گریز از بدی دشوار است، زیرا بدی تندتر از مرگ می دود» سقراط در دادگاه از ایمانش به قدرت نیکی سخن می گوید و نظم جهان را بر اصول نیکی توصیف می کند: «ملتوس و آنوتوس نمی توانند به من بدی کنند زیرا نظم جهان اجازه نمی دهد که بدان به نیکان زیان برسانند»
تلاش سقراط در دادگاه هم به مانند تمام دوران حیات خردورزش، تلاشی برای خودشناسی و کسب فضیلت است: «زندگی بدون پژوهش درباره خویش، فاقد هر گونه ارزش است»
سقراط در هفتاد سالگی با صدایی رساتر از صدای هر جوانی در ستایشگری از آزادی سخن می گوید: «والاترین و انجام پذیرترین روش ها این است که انسان دهان دیگران را نبندد بلکه بکوشد که خود هر روز بهتر و خردمندتر گردد» 
سقراط کسب فضیلت را بزرگترین وظیفه بشری و تنها راه رسیدن به سعادت واقعی می داند و انسان را مدام به کسب فضایل مختلف دعوت می کند: «خدمتی که از من برمی آید اینست که سر در پی پیران و جوانان بگذارم و به آنان ثابت کنم  که بیش از آنکه در اندیشه مال و جاه باشند به روح خود بپردازند و در تربیت آن بکوشند و آشکار سازم که فضیلت از ثروت نمی زاید بلکه ثروت و همه نعمت های بشری اعم از شخصی و اجتماعی از فضیلت به دست می آید»

ندای جاودان سقراط در دادگاه، ندایی برای همه زمان ها و همه انسان ها در طول اعصار تاریخ است. سقراط با مخاطب قرار دادن آتنیان گویی تمام انسانها در تمام اعصار را مورد خطاب قرار داده و نهیبی می زند تا وظیفه انسانی و مسئولیت فردی و اجتماعی خود را هیچگاه به فراموشی نسپارند.
دغدغه های سقراط همان دغدغه هایی است که از شاگرد بزرگش افلاطون تا به امروز دغدغه های تمام متفکران و اندیشمندان بزرگ بوده است. دغدغه اینکه انسان از صغارت خود خارج شده و با اندیشیدن در رفتار و کردار خود جرات ایستادن بر روی پا و فکر خود را داشته باشد.
@kharmagaas

راست است که سبب محکوم شدن من ناتوانی‌ام بود، ولی نه ناتوانی در سخن گفتن؛ بلکه من از بی‌شرمی و گستاخی، و گفتن سخنانی که شما خواهان شنیدن بودید، ناتوان بودم و نمی‌توانستم لابه و زاری کنم و سخنانی به زبان آورم که شما به شنیدن آنها از دیگران خو گرفته‌اید و من درخور شأن خود نمی‌شمرم.

نه هنگام دفاع از خود آماده بودم برای گریز از خطر به کاری پست تن در دهم، و نه اکنون از آنچه گفته و کرده‌ام پشیمانم. بلکه مردن پس از آن دفاع را از زندگی با استرحام و زاری برتر می‌شمارم.

زیرا سزاوار نمی‌دانم که آدمی چه در دادگاه و چه در میدان جنگ از چنگال مرگ به آغوش ننگ بگریزد. اگر روا باشد که انسان برای رهایی از خطر به هر کردار و گفتاری توسل جوید، در میدان جنگ نیز بسا پیش می‌آید که با انداختن سلاح و سر فرود آوردن در برابر دشمن به آسانی می‌توان از مرگ رهایی یافت. 
آری، آتنیان، گریز از مرگ دشوار نیست، گریز از بدی دشوار است.
@kharmagaas5
دفاعیات سقراط_ (رساله آپولوژی، افلاطون)

۰ نظر ۳۰ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۸:۴۱
ذهن خالی