ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

آدرس های تبلیغاتی در کامنت ها نمایش داده نخواهد شد .
با احترام


آن روزها رفتند
آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید می پوسند
از تابش خورشید پوسیدند

آن روزها / فروغ فرخزاد

دنبال کنندگان ۱۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بودن و نبودن» ثبت شده است

کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم
پشت دانایی اردو بزنیم
دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم
صبح ها وقتی خورشید در میاید متولد بشویم
هیجان ها را پرواز دهیم
روی ادرک؛ فضا؛ رنگ؛ صدا؛ پنجره؛ گل؛ نم بزنیم
آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم
بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم
نام را باز ستانیم از ابر
از چنار؛ از پشه؛ از تابستان
روی پای تر باران به بلندی محبت برویم
در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم


سهراب سپهری


+در پی چگونگی بودن ها نباشیم و بجای او در شگفتی_ بودن ها یعنی بودن صرف اونها غرق بشیم و نه در روزمرگی ها چونان که لحظه و هستی خودمان را فراموش کنیم !

به عبارتی مجذوب روزمرگی های زندگی نشیم .

۰ نظر ۱۳ تیر ۹۸ ، ۲۱:۲۳
ذهن خالی

 همچون آونگ در حد فاصل بودن و نبودن در نوسانم .

آیا توفیری میان این دو است ؟!

آیا این میانه چیزی هست که ارزش این نوسان را داشته باشد ؟

این همه تلاش از چه روی است وقتی میدانم که نقطه ی پایانم همان آغازین لحظه خواهد بود ؟!

و رنج را آیا پایانی هست ؟ بی شک نخواهد بود چرا که رنج و بودن را  گره ای کور همنشین است  ...

۰ نظر ۱۳ تیر ۹۸ ، ۲۰:۰۴
ذهن خالی