پست 052
مطلبم را با یک سوال آغاز میکنم و در ادامه نظر خود را خواهم نوشت .
وقتی کسی هدیه ی ارزشمندی را در قالب آگاهی ؛ راهنمایی ؛ نظریه ؛ هنر و ... به ما پیش کش میکند چرا با جستجو در زندگی شخصی اش بر آنیم تا ربطی میان ادعاها (هدیه ) و عملش بیابیم و با کوچکترین تناقض خط بطلان بر آن هدیه بکشیم ؟!
ممکن است یک فرد متخصص ، هنر ، آموزه ها ، اطلاعات و راهنمایی هایی ارائه دهد که در زندگی خود او به تمامی عملی نشده باشد. این هرگز به معنای ابطال آنها نیست ! معنای آن فقط این میتواند باشد که ان فرد متخصص یا هنرمند و نویسنده و ... در اجرای ادعاهایش و یا تطابق آنها با اعمالش بطور کامل موفق نبوده است . یک مورد اجرای ناموفق و یا یک نمونه نقض هرگز موجب ابطال نیست .
اما واقعا چرا ما ایرانی ها اینچنین رفتار و رویکردی در قبال مدعیان علمی و روانشناسی و اجتماعی و اساتید داریم ؟!
شاید دلیل آن دو موضوع باشد :
1# موفقیت اجرای شخصی فرد مدعی را ملاک ارزشیابی موضوع مورد ادعا و ارائه شده قرار می دهیم .
2# از فرد مدعی یک بت میسازیم و بلافاصله که مورد تناقضی پیدا میکنیم فورا بت خود را میشکنیم . من به این میگویم قضاوت کردن فرد بجای تحلیل موضوع !
قطعا موارد دیگری نیز وجود دارد ...