ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

آدرس های تبلیغاتی در کامنت ها نمایش داده نخواهد شد .
با احترام


آن روزها رفتند
آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید می پوسند
از تابش خورشید پوسیدند

آن روزها / فروغ فرخزاد

دنبال کنندگان ۱۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

پست 020

سه شنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۸، ۱۱:۲۷ ب.ظ


ترس جان می دهد

عشق جان میگیرد





+‍ ■ چرا عشق خیلی کمیاب است؟ 


برای رسیدن به درون یک فرد باید یک تحول و تغییر اساسی را پشت سر بگذارید، 

زیرا اگر بخواهید به عمق و درون فردی راه پیدا کنید خودتان نیز باید اجازه ورود به درونتان را به آن فرد بدهید. 

باید حساس شوید، کاملاً باز و آزاد و حساس. 

کار مخاطره آمیزی است؛ اجازه دادن به دیگران برای راهیابی به درون خود کاری است خطرناک که احتمال هرگونه زیان و ضرری را دارد. 

چون نمیدانید او چه کاری می کند. زمانی که همه رازهای شما برملا شده و همه چیزهای پنهانی آشکار شود، کاملاً بی دفاع می شوید، دیگر به اعمالی که فرد مربوطه در قبالتان انجام می دهد آگاه نیستید و اینجاست که ترس راه می یابد و برای همین است که ما هیچگاه قلب خود را باز نمی کنیم. 

فقط با یک آشنایی، گمان می کنیم که عشق اتفاق افتاده است. 

ظواهر و سطوح بیرونی ما به هم می رسند و ما گمان می کنیم که این خودمان هستیم که به هم رسیده ایم. 

ظاهر ما خود ما نیست، 

در حقیقت سطح بیرونی مرزی است که در آنجا به انتها می رسید. درست مثل حصاری که در اطراف خود کشیده باشید. 

این سطح، خود شما نیست! 

سطح بیرونی، جایی است که به انتها می رسید و دنیا از آنجا شروع می شود. 

حتی زنها و شوهرهایی که سالهای زیادی با هم بوده اند ممکن است مثل دو آشنا باشند، و ممکن است همدیگر را خوب نشناسند. 

هر چه بیشتر با کسی زندگی کنید، بیشتر این موضوع را فراموش 

می کنید که درون فرد مقابل برای شما ناشناخته باقی مانده است. 

بنابراین اولین چیزی را که باید بدانید این است که آشنایی را با عشق اشتباه نگیرید. 

ممکن است با کسی عشق بازی کنید یا رابطه جنسی داشته باشید، ولی رابطه جنسی نیز یک امر حاشیه ای است. مگر اینکه درون انسانها به هم برسد. 

رابطه جنسی فقط تماس دو بدن است و تماس دو بدن، به هم رسیدنی که شما انتظارش را دارید نیست. رابطه جنسی یک آشنایی - جسمانی، بدنی باقی می ماند. شما فقط زمانی می توانید اجازه دهید کسی به درونتان راه پیدا کند که ترس نداشته و بیمی به دل راه ندهید.


اشو


++ رازها که برملا شود ما کاملا بی دفاع در آغوش عشق خواهیم بود .

عشقی با دستان مادرانه و یا با پنجه های گرگ .

شاید عاقلانه ترین کار دوری از عشق است اما در این وادی عقل و منطق هیچ جایی ندارد . سالها پرهیز ممکن است با یک لحظه غفلت به باد رود !



۹۸/۰۳/۲۸

نظرات  (۱)

با این توضیحی که شما اوردی همه ما برای طرف مقابلمون زوایای پنهانی داشتیم و خب اینطور عاشق نبودیم
جمله اخر جای هم جای فکر داره
پاسخ:
عشق وقتی بوجود میاد که هیچ ترس و نگرانی نباشه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی