ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

آدرس های تبلیغاتی در کامنت ها نمایش داده نخواهد شد .
با احترام


آن روزها رفتند
آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید می پوسند
از تابش خورشید پوسیدند

آن روزها / فروغ فرخزاد

دنبال کنندگان ۱۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شب» ثبت شده است

شب

پر از وحشت صبح

می لغزد

به آغوش ابدیت

ساعت دوازده ضربه می زند

و به خواب می رود


شب آه می کشد

مرگ خویش را

و زمین می رقصد

پرز شور این تکرار  




۰ نظر ۲۹ خرداد ۹۸ ، ۰۰:۰۷
ذهن خالی

شب را

 از آغوش ماه می دزدم

در سکوت

 معاشقه میکنیم

زهدان من بارور میشود

به رویایی

 

۲ نظر ۲۶ خرداد ۹۸ ، ۲۳:۳۵
ذهن خالی