ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

ذهن خالی

! مراقبه هایم را مینویسم پس هستم

آدرس های تبلیغاتی در کامنت ها نمایش داده نخواهد شد .
با احترام


آن روزها رفتند
آن روزها مثل نباتاتی که در خورشید می پوسند
از تابش خورشید پوسیدند

آن روزها / فروغ فرخزاد

دنبال کنندگان ۱۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بلوغ» ثبت شده است

 

لحظاتی در زندگی هست که فوق العاده شخصی هستند و باید تنهایی با اونها دست و پنجه نرم کرد . هر چقدر طولانی هر چند سخت ...

اسمش را بذاریم پوست انداختن ؛ ققنوس شدن ؛ دگردیسی و یا زایش از زهدان خود ...

بلوغ های مکرر تا مرز یکپارچگی ...

 

 

+کسی میدونه که اینجا میشه موسیقی پخش کرد یا نه ؟

۴ نظر ۱۶ شهریور ۹۸ ، ۱۳:۱۷
ذهن خالی